با درود فراوان بر همگي آغاز فلسفه
نخستين كساني كه بصورت فلسفي و جدا از اسطوره ها و افسانه ها و خدايان اسطوره اي، به جهان نگريستند به فلاسفه پيش سقراطيان معروفند كه در شهر ميلتوس (از مستعمرات يا مهاجرنشين يونان در اسياي صغير )زندگي ميكردند.
از طرفي معمولا نخستين فلاسفه يونان را طبيعت گرا ميدانند زيرا انها بيش از همه به طبيعت و رويدادهاي طبيعي توجه داشتند. امروزه بسياري از مردم كم و بيش معتقدند كه در زمان نامعلوم بايد همه چيز از هيچ بوجود امده باشد. اين اعتقاد در يونانيان ان زمان چندان متداول نبود انان بدلايلي بر اين باور بودند كه از همان بدو امر چيزي وجود داشته است و ساير چيزها از ان بوجود امده است بدين ترتيب مسئله اصلي در ان ايام بوجود امدن همه چيز از هيچ نبود انچه انان را بيشتر به خود مشغول ميكرد اين مسئله بود كه چگونه جهان از يك ماده اوليه پديد امد.
فلاسفه به چشم خود ميديدند كه تغييراتي در طبيعت صورت ميپذيرد. اما اين تغييرات چگونه امكان پذير بود؟ چگونه ميشد تبديل ماده اي را به ماده ديگر توجيه كرد؟
نخستين فيلسوفان يونان همگي بر اين اعتقاد بودند كه بايد ماده اوليه مشخصي وجود داشته باشد تا موجب تمامي اين تغييرات شود. اين كه اينان چگونه به اين نتيجه گيري رسيدند بسادگي قابل حل كردن نيست و جاي تحقيق فراوان دارد. ما فقط ميتوانيم بگوييم كه براي انان اين تصور مطرح بود كه ماده اوليه بايد وجود داشته باشد كه در ان ماده تغييرات طبيعي صورت گيرد تا جهان پديد ايد. در اين ميان انچه براي ما از همه جالبتر است پاسخهايي نيست كه اين فيلسوفان يافته اند. بلكه مسائلي كه مطرح كردند و روشي كه كه براي پاسخگويي به سوالات خود برگزيدند مهم اين است كه اينان چگونه انديشيدند نه اينكه چه انديشيدند.
امروزه مشخص است كه نخستين فيلسوفان به دنبال تغييرات ظاهري بودند انها سعي داشتند تا به قوانيني جاودانه در طبيعت دست يابند. خواست انها اين بود كه بدون توسل به داستانهاي اساطيري رويدادهاي طبيعت را دريابند و انچه را در طبيعت رخ ميداد را از طريق طبيعت توضيح دهند. اين روش با انچه رعد و برق و زمستان و بهار و باران و درياها و ... را نتيجه كارهاي خدايان ميدانست كاملا تفاوت داشت.
با اين روش جديدْ فلسفه خود را از باورهاي مذهبي ان ايام رها ساخت. بنابراين ميتوان گفت فلاسفه طبيعتگرا نخستين گام را در راه تفكر علمي برداشتند و زمينه مساعدي براي تحقيق در علوم طبيعي بوجود اوردند.
بخش عمده اثار فيلسوفان طبيعتگرا از ميان رفته است انچه امروز از انديشه هاي نخستين فيلسوفان يونان در اختيار ماست به گزارشهايي محدود ميشود كه ارسطو در نوشته هايش اورده است. ارسطو حدود دويست سال پس از نخستين فيلسوفان يونان ميزيسته است او در نوشته هايش فقط به نتايج انديشه هاي اين فيلسوفان اشاره هايي دارد اين نكته بدان معني است كه امكان دستيابي به روند تفكر انان براي هميشه وجود ندارد اما با توجه به انچه در اختيار ماست ميتوانيم ادعا كنيم كه برنامه كار نخستين فيلسوفان يونان ْ تفكر در باره ماده اوليه و چگونگي تغييرات طبيعي از طريق اين ماده بوده است.
ياداوري
با خواندن مطالب بالا بايد نكات زيرا مورد دقت قرار داد كه:
1- چرا نخستين فلاسفه در شهر ميلتوس پديد امدند؟ چه فرقي در نحوه زندگي اجتماعي و فردي و نوع نگرش انها به هستي اين مردمان با ساير ين وجود داشته؟
2- چرا انان بايد از توسل به اسطره ها در تبيين جهان دست بكشند؟ چه عواملي باعث دور شدن از افسانه ها و اسطوره هاي گذشته گرديد؟ چه رويدادي در انان رخ داد كه بجاي خدايان و اسطوره ها به عقل و مشاهده طبيعي جهان روي اورند و جهان را از خدايان خالي كنند؟
3- چرا انان ابتدا به تبيين طبيعت روي اوردند؟ و چرا به پيدايش طبيعت در اغاز نپرداختند؟
4- چرا انان به ماده اوليه معتقد بودند؟ ايا بدليل وضوح وجود ان؟ ايا نوع اسطوره هاي انان ( به مطالب قبلي رجوع شود ) در اين امر دخيل بوده است؟
نظر شما چيه ...
تابعد
پايدار باشيد.
|