با درود فراوان بر همگي هراكليتوس
قسمت سوم
ياداوري
درباره هراكليتوس نكات زير را ميتوان برشمرد:
1-وي در شهر افسوس متولد شد.
2- هراكليتوس را در ميان فيلسوفان باستان، مردي بدبين و گوينده سخناني نامفهوم و همچنين فيلسوف گريان ميدانستند.
3- خانواده وي از بزرگان افسوس بودند و مقام رياست كاهنان پرستشگاه ارتميس را در ميان خود به ارث داشتند.
4-بنابر اعتقاد هراكليتوس، ”لوگوس“(قانون جهاني) ، هستنده اي جاويدان است.
5- بنابر اعتقاد هراكليتوس، نظام جهاني(كوسموس) را كه براي همه همان است، هيچيك از خدايان و هيچيك از ادميان نيافريده است، بلكه هميشه بود و هست و خواهد بود.
6- بنابر اعتقاد هراكليتوس، هستي انبوهي از اضداد و تناقض است كه پيوسته با يكديگر در كشاكشند و انچه ما در هستي مييابيم يك هماهنگي و يگانگي است كه در ميان عناصر و جريانهاي متضاد كه در جدالي جاويدانند، روي ميدهد.
7- بنابر اعتقاد هراكليتوس، هستي ، در شدن است يعني ”هرچيز“، چنانكه هست در دگرگوني است، در هر لحظه چيزي غير از خود ان است.
8- بنابر اعتقاد هراكليتوس، جهان هستي افريده و ساخته نيرو يا نيروهايي وراي اين جهان نيست، بلكه ازلي و ابدي است.
اما نكته اي كه درباره عقايد هراكليتوس ميشود گفت اينست كه ايا بنابر اعتقاد وي، خود ”لوگوس“ و ”كوسموس“ نيز مشمول قانون تغيير و دگرگوني ميشود؟ با اين تغيير هميشگي و ”شدن“ دائمي ايا ثبات شخصيت انساني را ميتوان تبيين كرد؟ يا بدان معتقد بود؟ ايا چيزهايي مثل فلان سنگي كه ديروز ديديم، امروز هم ميتواند همان باشد؟ چرا چيزهايي مثل رودخانه، سنگ، درخت، و ... با در نظر گرفتن صيرورت انان هميشه بدانگونه ”ناميده“ ميشوند؟ و ...
پايدار باشيد.
تابعد ...
|