با درود بر همگي
امپدوكلس – قسمت اول
زندگي
زندگي و سرگذشت امپدوكلس –Empedokles- چنانچه كه بايد بر ما پيدا نيست و انچه كه درباره وي ميدانيم از نظر تاريخي پراكنده و ناقص است. وي در شهر آكراگاس در جزيره سيسيل(سيكليا) بدنيا امده بود. ديوژنس لائرتيوس مينويسد كه وي در سال اول هشتاد و چهارمين اولمپياد (443-444 پ.م) چهل ساله بوده است.سيمپليكيوس نيز مينويسد كه امپدوكلس : «مدت درازي پس از آناكساگوراس زاييده نشده بود و از هواداران سرسخت پارمنيدس و حتي بيشتر از ان وابسته به پيساگوريان بوده است.» ما ميدانيم كه اناكساگوراس در 499-500 پ.م به دنيا امده است و بنابراين سال تولد امپدوكلس را مطابق اين روايت در حدود 492 و سالمرگ وي را حدود 422 پ.م قرار داد. به گواهي ديودوروس موخ بزرگ سيسيلي، پدر امپدوكلس به سال 470پ.م در شورش شهر آكراگاس براي بيرون راندن ثراسيدايوس فرمانرواي خودكامه ان شهر و پايه گذاري يك حكومت دموكراسي سهم مهمي داشته است و پس از ان يكي از بانفوذترين مردان اگراكگاس بشمار ميرفته است. زندگي شخصي و اجتماعي وي اميخته با افسانه هاي فراوان شده است. ولي انچه پيداست وي يكي از هواداران دموكراسي در شهر آكراگاس بوده است، ديوژنس مينويسد كه وي يك توطئه حزب اشرافي را معروف به توطئه «هزار نفر» با زيركي و شايستگي هر چه تمامتر اشكار و به ياري مردم ريشه كن ساخت و بدين علت همشهريانش خواستند كه وي را فرمانرواي شهر آكراگاس كنند، اما امپدوكلس نپذيرفت و ترجيح داد كه به عنوان يك فرد از ستايش و محبت ايشان برخوردار باشد. همچنين گفته ميشود كه امپدوكلس پايه گذار يك فرقه ديني بوده و حتي ادعاي خدايي ميكرده است و پيروانش وي را ميپرستيدند. البته ريشه اين افسانه را بايد در اينجا جستجو كرد كه امپدوكلس با پيثاگوريان همنشيني داشته است و حتي كويند بعضي از انان درشمار شاگردان وي بودند. ديوژنس از قول ارسطو نقل ميكند كه امپدوكلس كاشف و پايه گذار هنر سخنوري(رتوريكه) است و نيز گويد كه گورگياس فيلسوف سوفيست مشهور شاگرد امپدوكلس بوده است. گالنوس(جالينوس) پزشك بسيار نامدار جهان باستان نيز امپدوكلس را بنيانگذار مدرسه پزشكي ايتاليا ميشمارد، اين مدرسه پزشكي تا زمان افلاطون و ارسطو نيز هنوز برپا بوده و نظريات پزشكي ان در افلاطون و ارسطو تاثير فراوان داشته است؛ شايد بدليل اشتغالش به پژوهشهاي پزشكي در افسانه ها وي را جادوگر و معجزه گر معرفي كردند. درباره چگونگي مرگ امپدوكلس نيز افسانه هاي گوناگون پرداخته شده است. يكي اينه گويند وي خود را در دهانه اتشفشان كوه اتنا افكند تا پيروانش باور كنند كه وي به خدايان پيوسته و در جهان نيز يكي از انان بوده است. ولي مطابق گزارشي ديگر وي پس از چندي بدليل مسائل سياسي شهر آگراگاس را ترك گفت، يا رانده شده و به پلوپونسوس، ناحيه معروفي در خاك اصلي يونان مهاجرت كرد و در انجا درگذشت.
نوشته ها: امپدوكلس نويسنده دو اثر شعري بوده است، يكي بنام «درباره طبيعت» و ديگري «پالايشها يا كاثارموي» كه هر دو بر روي هم پنج هزار بيت دربر داشته اند.اما انچه از اين دو شعر براي ما باقي مانده است فقط قطعاتي است از اثر نخست يعني نزديك به يك پنجم اثر اصلي و از شعر دوم تنها چند قطعه در دست داريم. وي بدينسان، پس از پارمنيدس دومين فيلسوف يونان است كه فلسفه خود را در قالب يك شعر اموزشي حماسي ريخته است و داراي شيوه اي پخته و زباني فشرده و پرمغز و گاه دشوار است. ادامه دارد... پايدار بمانيد |