با درود بر همگي
آناكساگوراس – قسمت اول
زندگي
آگاهي تاريخي ما درباره اين فيلسوف محدود است به گزارشهايي كه ديوژنس لائرتيوس و ديگران نقل كرده اند. بنابر اين گزارشها اناكساگوراس Anaxagoras در شهر كلازومناي در ايونيا(اسياي صغير) نزديك به شهر اسميرنا بوده است. بنابر گزارش ديوژنس، وي هنگام لشكركشي خشايارشاه به يونان(به سال 480 پ.م) 20 سال داشته است، وي در همين سال و در زمان فرمانروايي كاليادس به آتن امده بود. بنابراين ميتوان سال تولد ويرا در حدود 500پ.م قرار داد و از انجا كه هنگام مرگ 72ساله بوده است، تارخ مرگش در سال 428-427 پ.م بوده است. ديوژنس مينويسد كه وي از خانداني شريف و و توانگر برخاسته بود و هنگاميكه بسوي دانش راه يافت، خود را از كارهاي روزانه كنار كشيد و سرپرستي مال و خواسته هاي خود را به خويشاوندانش سپرد. شهر كلازومناي زادگاه فيلسوف نيز در شمار شهرهاي زير فرمانروايي ساتراپ ايراني بود. بدينسان ميتوان گفت كه آناكساگوراس كودكي و اغاز جواني خود را در زير سلطه حكومت ايراني گذرانده و شايد حتي از سربازان ارتش ايران نيز بوده است. مهمترين رويداد زندگي فيلسوف، امدن وي به اتن بود. قرن پنجم پيش از ميلاد و بويژه نيمه دوم ان، دوران شكفتگي زندگي اجتماعي و اقتصادي اتن بشمار ميرود. در اين دوران دموكراسي برده دار اتن به استوارترين شكل خود رسيده بود و درخشانترين مرحله ان، دوره فرمانروايي پريكلس(Perikles، در حدود 428-495پ.م) سپهدار و سياستمدار برجسته و بزرگ بشمار ميرود. در اين دوره بود كه اتن توانست، پس از پيروزي بر ارتش ايران، دامنه فعاليت اقتصادي و اجتماعي خود را گسترش دهد و بشكل پيشرفته ترين دولتشهر يوناني درايد. در چنين شرايطي بود كه آناكساگوراس با پريكلس كه در ان هنگام جوان بود و هنوز كارش در سياست و جامعه بالا نگرفته بود، برخورد. پريكلس مدتي نزد وي به اموزش پرداخت و پس از تا پايان عمر، حتي در دوران فرمانروايي سياسي خود، به دوستي با فيلسوف وفادار ماند و چنانچه خواهيم ديد، وي را از چنگال يك مرگ نزديك نيز نجات داد. دومين رويداد زندگي آناكساگوراس اين بود كه در ميان سالهاي 450و445پ.م مورد اتهام واقع شد و محاكمه گرديد. ديوژنس لائرتيوس مينويسد كه مردي بنام ثوكوديدس كه مخالف سياسي پريكلٍس بود، فيلسوف مارا به تهمت بي ديني و و هواداري از ايرانيان به محاكمه كشانيد. تهمت بي ديني براين پايه بود كه آناكساگوراس ميگفت، خورشيد توده اي فلز گداخته است.! سرانجام محاكمه به اينجا كشيد كه داوران اناكساگوراس را به مرگ محكوم كردند و به زندان افكندند، اما پريكلس بنابر گزارش پلوتارك و همچنين ديوژنس لائرتيوس، بياري دوست و استاد خود شتافت و از مردم اتن درخواست كه به پاس خدمات وي از اعدام آناكساگوراس درگذرند و ويرا ازاد كنند. پس از اين حادثه آناكساگوراس به شهر لامْپْساكوس كه از مهاجرنشينهاي ميلتوس در اسياي صغير بود، رفت و در انجا پس از چندي كه به تعليم و تدريس گذراند، درگذشت.
نوشته ها
آنچه از گزارشهاي ديوژنس لائرتيوس بدست ميايد، آناكساگوراس بيش از يك نوشته نداشته است كه درباره حكميت ان محققان پژژوهشها كرده اند و در اين زمينه اختلاف نظر وجود دارد بهر حال اصل نوشته در طي زمان از ميان رفته است و تنها ميدانيم كه تا سده ششم ميلادي در كتابخانه مدرسه شاگردان ارسطو(آكادميا) نسخه اي از ان يافت ميشده است. و سيمپليكيوس در تفسير خود بر كتاب فيزيك ارسطو تكه هاي بسياري از بخش اول نوشته را نقل كرده است كه انديشه ها و نظريات اساسي فيلسوف ما را دربر دارد. اما انچه مربوط به تفصيلات عقايد فلسفي اوست، از دست دوم و سوم به ما رسيده است.
ادامه دارد... بدرود |