با درود بر دوستان مکتب اتومیان – بخش1
نظریه اتوم یا اتومیسم, یکی از بزرگترین و مهمترین جهانبینی هاییست که تاریخ اندیشه فلسفی به خود دیده است. این مکتب فلسفی که نخست یک استاد و شاگرد پایه گذار ان آن بودند, از نیمه دوم سده پنجم پیش از میلاد, همچنان هوادارانی داشت, تا اینکه در سده سوم, فیلسوف و اندیشمند بزرگی مانند اپیکوروس به میان آمد و بار دیگر زندگی و نیروی تازه به آن بخشید که مدتها بر اندیشه فلسفی فرمانروا بود. اما در سده های میانه(قرون وسطی) که اندیشه غرب زیر سیطره فلسفه ارسطو و جهانبینی مکتب مشاء بود, اتومیسم نیز , نیز مانند بسیاری از مکاتب دیگر به فراموشی سپرده شده بود. اما پس از تکانی که اروپا در اثر جنبش رونسانس به خود داد و گویی عقل و اندیشه بار دیگر زاییده شد و در جستجوی واقعیت هستی, بار دیگر بسوی یونان, یعنی سرچشمه دانش و فرهنگ و تمدن باختر روی کرد, در این میان توجه به جهانبینی مکتب اتومیان نیز آغاز شد و نخست اندیشه آتشینی مانند جوردانو برونو(G.Bruno 1600-1548) در نوشته های فلسفی خود, گرایشی به زنده کردن جهانبینی اتومیان نشان داد, هرچند اندیشه او ار چارچوب متافیزیک تجاوز نکرد. از این به بعدجسته و گریخته نشانهایی از زنده شدن دوباره اتومیسم در اروپا دیده میشود تا به دورانهای جدید میرسیم که نظریه اتوم, راه متافیزیکی و نظری را رها میکندو به پهنه دانش طبیعت واقعی گام مینهد, تا اینکه سرانجام در نتیجه پژوهشها و آزمونهای دانشمند نامدار انگلیسی جان دالتون(John Dalton 1844-1766) بشکل بنیاد نظریه نوین اتمی در دانش شیمی و سپس فیزیک استوار میشود, که در دوران ما تنها بنیاد شناخت علمی هستی است. نباید فراموش کرد که میبایستی بیستو چند قرن میگذشت تا اتومیسم یونانی بطور کلی و در واپسین تحلیل که بصورت یک اندیشه پردازی ایدیولوژیک بود, به شکل کلی جهانشناسی علمی و واقعی کنونی دراید که ریشه های ان نه در اندیشه و استدلال مجرد ذهنی فلسفی, بلکه در پژوهش و ازمون طبیعت واقعی و طبیعت عینی ان استوار است. نخستین بنیانگذاران مکتب اتومیسم در یونان, دو نفر به نامهای لوکیپوس (Leukippos) و دموکریتوس (Demokritos) بوده اند. از این میان اولی استاد و دومی شاگرد وی بشمار میروند و بدین علت لوکیپوس نخستین پایه گذار مکتب است, اما نظریه اتومیسم در تاریخ فلسفه به نام دموکریتوس شناخته و مشهور شده است تا بدانجا که گاه ویرا تنها پایه گذار این مکتب میدانند. اما اکنون تردید نیست که لوکیپوس نخستین مبتکر این فلسفه بوده است. علت اینکه دموکریتوس را پایه گذار این مکتب میدانند اینس که از یکسو اگاهی ما درباره نخستین پایه گذار و مبتکر این نظریه, لوکیپوس و نوشته ها و عقاید و حتی زمان و زندگی او بسیار ناچیز است, و از سوی دیگر نظریات و عقاید وی به اندازه ای با اندیشه های دموکریتوس درهم امیخته است که به اسانی نمیتوان تعیین کرد کدام نظریه اساسی از ان استاد و کدامیک زاییده اندیشه شاگرد است.در این میان دوچیز علت این دشواری شده است, یکی اینکه, از نوشته های لوکیپوس هیچ چیز از دستبرد زمان محفوظ نمانده است, تا به جایی که در زمانهای بعد وجود تاریخی او را نیز مشکوک دانسته و حتی انکار کرده اند. در حالیکه اگاهی ما درباره دموکریتوس نسبتن بیشتر است و حتی تکه هایی از نوشته های اصیل وی نیز هم اکنون در دست است که با همت دیلز از منابع گوناگون گرداوری شده است. دوم اینکه نخستین منابع اطلاع ما درباره توضیح نظریات و اصول اتومسم, یعنی نوشته های ارسطو, سپس شاگردان مکتب وی و مفسران اثارش, هنگام سخن از اتومیان, همواره نام لوکیپوس و دموکریتوس را در کنار هم میاورند و بدینسان نمیتوان با اطمینان گفت که کدام نظریه به خود لوکیپوس باز میگردد.
ادامه دارد... بدرود
|