با درود
مکتب اتومیان – بخش4 جهانبيني اتوميان
پيدايش نظريه اتوم در پهنه تفكر يوناني تصادفي نيست. پيدايش انديشه ها و جهانبينيهاي گوناگون، مانند ديگر پديده هاي هستي، داراي همبستگي است و زاييده يك رشته انگيزه ها و علل پيچيده و بهم پيوسته است، اندشه ها ميتوانند انگيزنده پيدايش انديشه هاي جديد شوند. هريك از جهانبينيهاي فلسفي و علمي، به نوبه خود پرسشهايي به ميان مياورند كه نشاندهنده نارساييها و كمبودهاي انند و بايد در پهنه گسترش و پيشرفت تمگر، بار ديگر از نو طرح گردند و در كوشش عقلي ديگري پاسخهاي نوي بيابند. به انديشه ها دوباره انديشيدن سنت تفكر و كوشش عقلي ادميان است. پاسخهايي تازه اي كه در اين پهنه داده ميشود، در واقع پركننده فضاهاي تهي است كه از فلسفه ها و انديشه هاي پيشين به ميراث مانده است. پيدايش نظريه اتوم در تاريخ گسترش تفكر فلسفي يوناني از اين قاعده ها بيرون نيست. لوكيپوس پايه گذار نظريه اتوم، چنانكه ديديم، از وابستگان به مكتب پارمنيدس بوده است(به شهادت ثئوفراستوس) و وي نخستين انگيزه هاي فلسفي خود را از انديشه هاي مكتب الئا گرفته و كوشيده دشواريها و موانع انرا برطرف سازد همانطوريكه پيش از وي امپدوكلس و آناكساگوراس بدين جهت كوشيده اند. در زير گزارشي از سيمپليكيوس درباره لوكيپوس اورده ميشود: «لوكيپوس از الئا يا ميلتوس كه وابسته به مكتب پارمنيدس بوده است، درباره هستنده ها همان راه او و كسنوفانس را نرفت، بلكه راه مخالف را پيمود، زيرا در حاليكه انان، كل را يكتا، نامتحرك، نازاييده و محدود ميشمردند و حتي با جستجوي ناهستنده نيز موافق نبودند، لوكيپوس عناصري نامحدود و همواره در جنبش، يعني اتومها را فرض كرد و شماره بي پايان از شكلهاي انها، زيرا از يكسو دليلي نيشت كه از برخي شكلها بايد از شكلهاي ديگر موجود باشد و از سوي ديگر مشاهده كرد كه پيدايش و دگرگوني در اشيا وقفه ناپذير است. وي همچنين پنداشت كه هستنده(to on) بيشتر از ناهستنده(to me on) يافت نميشود، و هر دو انها يكسان علل چيزهاي پديد امده اند. از انجاكه وي ماهيت اتومها را فشردگي و پري تصور ميكرد، چنين گفت كه انها هستنده اند و در تهي يا خلا شناورند كه وي انرا ناهستنده ناميد و گفت كه كمتر از هستنده وجود ندارد.» گرارش دوم از ارسطوست كه ميگويد: «لوكيپوس و دموكريتوس در بيشتر موارد، درباره همه چيز، با يك روش و نظريه داوري كردند و آغاز كا را، آنچه بنابر طبيعت مقدم است پذيرفتند. زيرا بعضي از پيشينيان معتقد بودند كه هستنده به ضرورت يكتا و نامتحرك است، زيرا خلا ناهستنده است، اما حركت بي فضاي تهي، جدا از هستنده نميتوانست باشد، بي چيزي كه انها را ازهم جدا كند. اما لوكيپوس معتقد بود كه وي دلايلي دارد كه، در حالي كه موافق حواس است، نه پيدايش يا تباهي، نه حركت و كثرت هستنده ها را نفي ميكند. وي تا اينجا با جهان پديده ها موافق امد. با هواداران مكتب يكتايي اين توافق را كرد كه حركت بدون فضاي تهي ممكن نيست، زيرا هستنده به معناي دقيق، يكپارچه پري است. اما اين هستنده يكي نيست، بلكه در شماره بي پايان است و بعلت كوچكي حجمش ناديدني است. اينها در خلا شناورند و چون گردهم ميايند، پيدايش را ميسازند، و چون پراكنده ميشوند، تباهي روي ميدهد.» در ايندو گزارش كه عقايد بنيادي لوكيپوس عرضه ميشود، پيدايش نظريه اتوم بنحوي فشرده بيان ميگردد. وي براي توضيح چگونگي هستي اشيا و نيز اصل نخستين(آرخه) انها، نخست از شيوه سنتي فيلسوفان ميلتوس پيروي ميكند و نظريه خود را با توجه به دشواريهاي نظريات قبلي ارائه ميدهد. دو چيز در اين ميان مشخص كننده فلسفه اوست، اول اعتقاد به وجود هسته ها يا واحدهاي بسيار كوچكي كه بهمين علت از دايره حواس ما بيرونند و هريك از انها كه واحدي مستقل و تقسيم ناپذير است، در عين حال سفت و فشرده و پر است. اين هسته ها بعلت تقسيم ناپذيري يا تجزيه ناپذيري اتوم يعني تقسيم ناپذير ناميده ميشود. هر يك از اينها براي لوكيپوس هستنده يا گائن بمعناي واقعي و حقيقي اين واژه است. اما از سوي ديگر دربرابر اين هستنده هاي بيشمار كه هريك پري و فشردگي مطلق است، يك خلا يا فضاي تهي وجود دارد و انرا ‹ناهستنده› مينامد و انرا به همان اندازه موجود ميداند كه اتومها را. بديگر سخن ناموجود بهمان اندازه هست كه موجود. پس هستي بدون هريك از ايندو، يعني اتوم و خلا، تصورناپذير است و اين اتومها، يعني اين پريهاي مطلق تجزيه ناپذير، در فضاي تهي، يعني جاييكه ميتوان تصور كرد اتومها در ان از يكديگر جدا ميشوند، در حركت هميشگي و شناورند. اما اين اتمها در شماره بي پايانند و همچنين در شكلهايشان. و اتومها و خلا بيك ميزان علل و انگيزه پيدايش و تباهي چيزها ميباشد، بدينسانكه هرگاه اين اتومهاي شناور در خلا بهم گرد ميايند يا بهم ميپيوندند، چيزي يا چيزهايي پديد ميايند و چون بار ديگر ازهم جدا و پراكنده ميشوند، فنا يا تباهي و از ميان رفتن چيزها روي ميدهد. ضربه ويران كننده اي كه لوكيپوس بر بنياد فلسفه الئا وارد اورد و نشانه گستاخي عقلي اوست، اعتقاد به وجود خلا است زيرا برخلاف عقيده فيلسوفان الئا، وجود حركت را در هستي نميتوان انكار داشت، اما چون حركت بي فضاي تهي، جدا از هستنده ها ممكن نيست، پس بايد چنين فضاي تهي موجود باشد كه حركت در ان انجام گيرد، هرچند كه وجود اين خلا بمعناي هستي اتومها كه يكپارچه و پري است، نميباشد و بدين علت انرا ناهستنده مينامد، اما اين ناهستنده درست به همان اندازه از هستي برخوردار است كه اتومها. هستنده بمعناي دقيق كلمه يكپارچه و پر يعني جسم است. اما خلا چنين نيست، يعني جسم نيست، پس به اين اعتبار هستنده نيست، اما به اعتبار ديگر، يعني چيزي كه اتومها را از يكديگر جدا نگه ميدارد، يا فاصله هاي ميان انهاست، وجود دارد، و از لحاظ اشتراك در مفهوم هستي به همان اندازه اتومها، يعني هستنده ها، تصور پذير است.
ادامه دارد...
بدرود |