با درود نخستين مراحل علوم انساني-بخش دوم
پيدايش نوشته هاي تخصصي نوشته هاي تخصصي در همه رشته ها پديد امد و كتابهاي درسي و راهنمايي فراوان انتشار يافت. همه اعمال انساني، از غذاپختن تا پديد اوردن اثار هنري، نقاشي و مجسمه سازي، و از گردش و تفرج تا فنون جنگ تحت قاعده قرار گرفت و هرجا كه ممكن بود به مبادي و اصول برگردانده شد. فن اشپزي را ميتاكوس، فن بكاربردن سلاحها را دموكريت فيلسوف، و اصول و قواعد تغذيه را بعنوان فني جدا از طب را هروديكوس، و فن تيمار اسب را سيمون، هرميون در قرن ششم برعده الات موسيقي افزوده و درباره انها بحثهاي نظري كرد، و دامون و هيپياس درباره وزن و اهنگ به سخنراني پرداختند، و سوفوكلس به پيروي از آگاتارخوس، درباره صحنه ارايي تئاتر كتاب نوشت، و پيكرساز بزرگي به نام پولوكلت در كتابي بنام«قانون» نسبتهاي اصلي بدن انساني را به ياري اعداد نشريح كرد، دموكريتوس درباره نقاشي و آناكساگوراس درباره قواعد صحنه ارايي نوشته هايي پديد اوردند. حتي در گذشه هزيود در كتاب «كارها و روزها» درباره كشاورزي دستورهاي كتبي را نوشت و همچنين درباره پيشگويي نيز كتابهايي نوشته شد، و همچنين هيپوداموس كه با نواوري در لباس و ارايش مو توجه مردمان را بخود جلب كرد، به تغيير و اصلاح فن شهرسازي پرداخت و توصيه كرد كه خيابانها كاملن مستقيم ساخته شده و يكديگر را بصورت عمودي قطع كنند. همگي نشانه اي است از كوشش روزافزون براي اينكه همه امور و روابط انساني برقواعد مبتني بر خرد استوار گردد.
تضعيف حكومت و مرجعيت هيچ يك از شئون اعتقادي و زندگي از دسترس انتقاد دور نماند و اشتياق به ترديد و پرسش حتي دربرابر خدايان نيز متوقف نگرديد. دياگوراس شاعر اهل ملوس كه اشعاري اندك ولي اكنده از خداترسي از او در دسترس ميباشد در ستمي كه بر او ميشود و ستمگر مجازات نميشود، در عدالت الهي شك كرده و اين تغيير عقيده را در كتابي به نام «خطابه هاي خرد كننده» تشريح ميكند. در همه شئونات زندگي اورنگ مرجعيت را كه خالي مانده است عقل و فكر اشغال ميكند و مردمان درباره همه مسائل زندگي اخلاقي به تحقيق و استدلال ميپردازند و همه چيز و همه كس را به دادگاه عقل ميكشانند.نه تنها فيلسوفان و سخنوران بلكه شاعران و تاريخنويسان نيز با استدلاها و موشكافيهاي خود ورود عقل را اعلام ميكنند، حتي هرودوت كه نماينده طرز انديشه قديمي است، مسائل بزرگ انساني را با دقتي خاص بررسي ميكند. او و اورپيد مسئله نيكبختي را مطرح ميسازند و با روشي مشابه درباره اش بحث ميكنند، هرودوت سولن را بر ان ميدارد كه در ضمن گفتگو با كروزوس، نمونه انتزاعي انساني را كه فقط ثروت دارد و از سعادت بي بهره است با نمونه انسان تنگدستي كه در ساير شئون زندكگي داراي سعادت است، مقايسه كند. و اوريپيد در نمايشنامه خود به نام Bellerophon سه كس را براي بردن جايزه سعادت به مسابقه واميدارد: يكي از پدر و مادري وضيع بدنيا امده ولي ثروتمند است، ديگري اشرافزاده ولي تنگدست است، و سومي از هردو مزيت بي بهره است كه اوريپيد در نهايت با استدلالهاي پر از تناقض جايزه را به شخص سوم ميدهد. در مثالي ديگر كه نشانه ورود عقلانيت بشري به حيات اجتماعيست و نشانه رجحان و برتري عقل و منطق انساني در پذيرش شرايط زندگيست، هرودوت سه تن از اشراف ايراني را به مباحثه درباره بهترين شكل حكومت واميدارد، گرچه قويترين استدلالها را به دهان مدافع دموكراسي-كه خود دوستدار آنست- مينهد ولي مهارت خود را در ديالكتيك از اين طريق اشكار ميسازد كه از زبان طرفداران حكومت پادشاهي و حكومت اليگارشي نيز استدلالهاي قابل توجه مياورد.
پيدايش انديشه هاي اصلاحات اجتماعي در ان عصر انديشه هاي وسيعي درباره اصلاحات اجتماعي نيز پيدا شد. فالس(phales) در نيمه دوم قرن پنجم، تعديل ثروت را توصيه كرد و پيشنهادهايي كه البته فقط با ثروت غيرمنقول ارتباط داشتند به ميان آورد. قسمتي از برنامه او، دولتي ساختن همه پيشه ها بود يعني همه كارها توسط بندگان دولتي انجام شود. هيپوداموس(Hippodamos) اهل مليته ميخواست علاوه بر صورت ظاهر شهرها محتواي باطني جامعه نيز از بن تغيير بكند بدين معني كه جامعه از سه صنف پيشه وران و كشاورزان و جنگجويان تشكيل بيابد و تنها يك ثلث از اراضي ملك شخصي باشد و ثلث دوم وقف امور ديني و ثلث سوم صرف تامين معاش جنگجويان، علاقه او به عدد سه، از پيشنهادش به تقسيم قانون مجازات بر سه فصل نيز پيداست: فصلي مربوط به جنايت عليه جان و فصل ديگر به جنايت عليع حيثيت اشخاص و فصل سوم به جنايت عليه مال. علاوه ب اين، ميخواست كه امور اداري نيز بر سه بخش تقسيم شوند يكي مربوط به شهروندان و بخش ديگر مربوط به يتيمان و قسمت سوم مربوط به امور بيگانگان. در اين طرح، نخستين بار اين طرح كه مخترعان دستگاههاي مفيد به حال مردم بايد با جوايز و مزايا تشويق شوند مطرح ميشود و همچنين تاسيس دادگاه عالي براي شكايت از احكام محاكم، و تبرئه شدن متهم بدون رسيدگي به دلايل را هيپوداموس پيشنهاد كرد. وي همچنين پيشنهاد كرد كه كودكان شهداي جنگ به هزينه دولت تربيت شوند را مطرح نمود(البته ارسطو اين انديشه را تازه نميدانست.). شاگردان سقراط نخستين كساني بودند كه در بحث درباره موضوعات اجتماعي به شهامت گام نهادند و نخستين بار در حلقه اينان بود كه ترديد درباره بنيانهاي اجتماعي روي نمود.
بدرود تابعد... اگه عمري بود |