با درود بر همراهان
سوفسطایيان-بخش سوم پروديكوس -1 پروديكوس اهل كئوس بعنوان فرستاده هموطنانش به اتن امده و در انجا نفوذ فراوان يافته بود. وي عمومن بي ضررترين سوفسطائيان شمرده ميشود و بعضي ها براي وي موقعيتي خاص قائل بوده و حتي او را پيشرو سقراط ناميده اند؛ بهر حال او با سقراط دوستي داشته است. ولي رفتار افلاتون با او بهتر از رفتارش با ساير سوفسطاييان نيست، بلكه «پروديكوس حكيم» را نيز به باد تندترين و خشنترين ريشخندها ميگيرد. پروديكوس از حملات تند كمدي پردازان نيز مصون نمانده است و در نمايشنامه آريستوفانس با عنوان «كباب كنندگان» اين بيت را ميتوان خواند: «اگر اين جوان را كتاب فاسد نساخته باشد پس مسبب فسادش ياوه گويي از نوع پروديكوس است.» همچنين اسخينس(Aeschines)، از هواخواهان سقراط، در مكالمه اي با عنوان «كالياس» به «دو سوفيست، آناكساگوراس و پروديكوس» (اوردن نام اين دو در يكجا بعنوان سوفيست قابل توجه است.) تاخته و پروديكوس را متهم ساخته به اينكه ترامنس(Theramenes) ماجراجو را تربيت كرده. ترامنس را بسي كسان، بياعتقاد به همه چيز دانسته و نكوهش كرده اند. نكته جالب توجه، شباهت اتهام اوست با تهمتي كه بر سقراط نهاده اند. سقراط نيز نخستين بار توسط كمدي پردازان به فاسد ساختن جوانان متهم گرديده و از اين جهت كه الكيبيادس و كريتياس دست پروردگان او بوده اند مورد ملامت قرار گرفته است. نكته جالب توجه در مورد رهايي وي از بدنامي تاريخي اينستكه در برابر مخالفانش بر حسب اتفاق گواهان بي طرف ديگري وجود دارند.
نظريات پروديكوس پروديكوس مردي بسيار جدي بوده و در اعصار بعدي، خصوصن از طريق فيبسوفان كلبي، اثري عميق بخشيده است. از پژوهشهاي او درباره فلسفه طبيعي چيزي نميدانيم و يگانه شاهدي كه از اين جنبه علمي او بدست داريم دو كتاب اوست: يكي «درباره طبيعت» و ديگري «درباره طبيعت انساني». از اشارات طنزاميز افلاتون، به فعاليت او در رشته اي ديگر پي ميبريم، يعنب به اينكه او كلمات مترادف را گرداورده و با دقت تمام در جزئيات معاني انها، اختلاف انها را با يكديگر اشكار ساخته است. نميدانيم ايا انگيزه او در اينكار بوجود اوردن وسيله اي بوده است كه مورد نويسندگان قرار گيرد(چنانكه توكوديدس از اين تحقيقات استفاده كرد) يا خواسته است از اين طريق به جدايي دقيق مفهومها در بحثهاي علمي ياري كرده باشد، يا هردو مقصود را در نظر داشته. نكته مسلم اينستكه چنين اقدامي سخت مورد نياز عصر بوده. تفكر درباره زبان، همانند نظريات مربوط به پيدايش جهان، نخست به دشوارترين وظايف، كه دست كم در مرحله تفكر ان روزي غير قابل حل بود، روي اورده بود. پايين اوردن تفكر از ان اوج، و بجاي پژوهش درباره چگونگي پيدايش زبان، تحقيق در ماده و صورت زبان موجود و رايج، كاري بسيار پر ارج بود. پروتاگوراس نيز به تحليل زبان اشتغال داشته، ولي پروديكوس نخستين كسي است كه درباره ماده زبان به بررسي علمي پرداخته. گرچه ممكن است او از اين طريق كم و بيش به استعمال هنرمندانه وسيله بيان ياري كرده باشد، ولي كوشش او بي گمان بايد در درجه اول براي تكميل زبان بعنوان وسيله تفكر سودمند افتاده باشد ولي جاي تاسف است كه او اخلاف بهتري نداشته است كه راهش را ادامه دهند. هنگام بحث درباره مكتب الئايي ديديم كه ايهام الفاظ و فقدان اگاهي روشن به محتواي مفهومي انها چگونه منبع اشتباه بوده است. اگر راهي كه پروديكوس در پيش گرفته بود بجد دنبال ميشد ممكن بود از استنجاجهاي غلطي كه در نوشته هاي افلاتون كم نيست جلوگيري ميشد و علاوه بر ان شبه استدلالهاي پيشيني و استدلالهاي مغالطه اميز نيز به ان فراواني پيدا نميشد. ادامه دارد
|