با درود
هيپياس
همانطور كه در گذشته بيان گرديد، پريدوكوس وقت خود را به پژوهش درباره طبيعت، زبان، فلسفه اخلاق و تاريخ دين گذرانده است. هيپياس از لحاظ استعدادهاي گوناگون و فعاليت بمراتب برتر از او بوده و بر علوم گوناگون از قبيل ستاره شناسي و هندسه و حساب و علم زبان و موسيقي و پيكر سازي و نقاشي و اسطوره شناسي و مردم شناسي و وقايع نگاري و تقويت حافظه احاطه داشته است(!). وي بيشتر فنون پيشه وران را اموخته بود چنانكه يكبار در جشن ورزشي المپ در جامه اي حضور يافته است كه همه اجزاي انرا خود درست كرده بود و از كفشي كه بپا داشت تا شلواربند ظريف و انگشتري هايي كه انگشتانش را مياراست، همه ساخته دست خود او بوده است.(افلاتون..هيپياس كوچك-{آنهم در جامعه اي كه كار دستي را ارزشي نميگذاشتند!})
آثار هيپياس بديهي است كه آثار هيپياس در همه ان رشته ها ممكن نبود از حيث كمال برابر باشد، از اشعارش كوچكترين اثري باقي نمانده است، اثر او درباره وقايع نويسي كه عنوان «سياهه برندگان جوايز مسابقه هاي المپي» داشته به هر صورت جوابگوي نياز به تاريخنويسي در عصري بوده است كه مبدا تاريخ نميشناخته. از اثر ديگر او «مجموعه رويدادهاي مهم» علاوه بر قطعه بيفايده فقط مقدمه كوتاه ان بدست ما رسيده است و از طريق اين مقدمه با شيوايي گفتار او اشنا ميگرديم و ميبينيم ايرادي كه افلاتون بعلت اب و تاب حاكي از خودپسندي بر سبك سخن هيپياس ميگيرد بهيچ وجه بجا نيست زيرا او در اين مقدمه تنها به عنوان گرداورنده بي ادعا نمايان است كه از انچه از شاعران و نثرنويسان يوناني و غير روحاني شنيده است مهمترين انها را برميگزيند و بر حسب موضوع تقسيم ميكند و ميكوشد تا از اين طريق تاريخ خود را به تازگي و تنوع بيارايد، با اينهمه چنين مينمايد كه اين كتاب حاوي پاره اي ملاحظات گرانبها بوده است مانند يادداشتي مربوط به تاريخ زبان، كه برحسب تصادف باقي مانده و حاكي از اين است كه كلمه «توران Tyrant=حاكم جبار» نخستين بار در اشعار آرخلائوس بكار رفته است. از ديگر كتاب او با عنوان نامهاي اقوام» اطلاع ما سخت اندك است ولي همين اطلاع جزئي كافيست براي اينكه بدانيم سوفسطايي ما با انهمه فعاليتهاي گوناگون از دست يازيدن به چنين رشته خشكي بيم بخود راه نداده است و شايد اهميتي كه هيپياس براي فرق گذاري ميان «طبيعت» و «قرارداد=قانون» قائل شده بسبب پرداختن به اخلاق و سنن اقوام مختلف بوده است و گرايشش به جهانميهني. شايد از اينجا پيدا شده است كه او به منابع تاريخي غير يوناني هم توجه كرده و اخلاق و اداب اقوام غيريوناني را مطالعه نموده است.
اخلاق نزد هيپياس هدف زندگي براي او «استقلال و بسندگي به خويشتن» است و فيلسوفان كلبي هم كه تحت تاثير انديشه هاي او قرار دارند همين هدف را براي خود برگزيده اند. از خطابه هاي اخلاقي او چيزي باقي نمانده است. اثر اصيلش در اين رشته مكالمه است كه پس از فتح ترويا. ميان نستور زبان اور و آخيل روي داده، در اين گفتگوي ترويايي شهريار كهنسال به وارث جوان و جاه طلب دليرترين يونانيان، پندهايي حكيمانه داده و راهي كه در زندگي بايد در پيشگيرد به او ميگويد. موضوع خطابه اخلاقي ديگر هيپياس، مقايسه اي ميان آخيل و اوديسه بوده است و در اين مقايسه برتري اخيل بسبب حقيقت دوستي –كه درميان يونانيان فضيلت چندان بزرگي بشما نميرفته- اشكار شده.وي با اينگونه خطابه ها كه به نثري بليغ ولي با زباني ساده و عاري از تكلف نوشتاه بوده، به موفقيتهاي بزرگي نائل شده و شهرهاي زيادي امتياز شهروند افتخاري به او داده اند و او با اينكار مبالغ هنگفتي بعنوان حق الزحمه دريافت كرده است. وي حتي در ميان مردم اسپارت كه به مردمان دلبسته به رسوم و اداب كهن و بيزار از هرگونه نواوري نيز احترام فراوان كسب كرد. در كل هيپياس اهل اليس را بدشواري ميتوان در زمره روشنگران شمرد.
بدرود |