درود سوفسطایيان-بخش هفتم
پروتاگوراس-3
آيا پروتاگوراس معتقد به شكاكيت كلي بوده؟ «درباره هر موضوع دو گفتار هست كه در مقابل يكديگر قرار دارند.» اين قطعه گرانبها در خدمت همان نظريه است كه معتقد به شكاكيت كلي پروتاگوراس ميباشد. آيا واقعن چنين برداشتي از اين جمله درست ميباشد؟ اگر اين جمله داراي معنايي بود كه به ان نسبت داده ميشود، و نتيجه متخذ از ان اين بود كه ‹هر عقيده اي موافق حقيقت است.›؛ در اينصورت ميبايست در ان جمله سخن از گفتارهاي بيشمار در ميان ميبود نه از دو گفتار! معني حقيقي اين قطعه را دو واقعيت زير روشن ميسازد: اول بيان اورپيد،دوست پروتاگوراس، كه تقريبن عين اين جمله را در نمايشنامه «آنتيوپه» اورده است و ثانيا نحوه وقوع اين جمله در نوشته ايسوكراتس.اورپيد درنمايشنامه فوق از زبان امفيون ميگويد: «در هر موضوع، هنر سخنگو سبب ميشود كه دو گفتار متعازض بوجود ايد.» و ايسوكراتس سخنور، نظر مخالف با مفاد اين جمله، يعني اين نظر را كه «ممكن نيست درباره موضوعي واحد دو سخن متعارض گفت» در زمره سخنان بي معني و نامعقول ذكر ميكند كه يك نسل پيشتر رواج داشته است. اين دو واقعيت دليل بر اينند كه جمله پروتاگوراس نه سخني حاكي از شكاكيت است، نه حاوي معنايي غير از حقيقتي كه امروزه همه ما ميشناسيم: «در همه مسائل بجز مسائل رياضي، گفتاري بر له وجود دارد و گفتاري برعليه.» بنابر اين در مورد هر ادعاي مثبت بايد طر ف مقابل منفي ان ادعا را نيز در نظر گرفت، و دربرابر هر تزي بايد آنتي تز انرا قرار داد. چه در مسائل نظري و چه در مسائل عملي، مهم اين نيست كه ب له يك عقيه چه دلايلي ميتوان اورد بلكه مهم اينست كه ايا بر له ان عقيده دلايل بيشتر ميتوان اورد تا برعليه ان؟ فقط كسي دانش حقيقي و قابل اعتماد دارد كه هم ميتواند بطلان عقيده مخالف را ثابت كند و هم قادر است از عقيده خود در برابر ايرادها با موفقيت دفاع كند(بروش ديالكتيك). يكي از مهمترين وسايل اين روش انديشه، بيگمان كتاب پروتاگوراس با عنوان «گفتارهاي متقابل» بوده است كه متاسفانه از اين اثر معروف جز ان جمله كوچك، كه احتمالن در آغاز اثر جاي داشتع است، يك سطر هم بدست نداريم.درباره محتويات كتاب نيز يزي نمي دانيم. تنها از خبر ناقصي كه از آريستوگنس موسيقي شناس به ما رسيده است ميتوان، هر چند نه با اطمينان، چنين استنتاج كرد كه افلاتون در بحث ديالكتيكي درباره مفهوم عدالت در كتاب اول «جمهوري»، استفاده قابل توجهي از ان اثر پروتاگوراس كگرده باشد.اين خبر حتي اگر صحيح نباشد خالي از لطف نيست. زيرا آريستوگنس شاگرد ارسطو و معاصر جوانتر افلاتون بود، و ممكن نبود چنين سخن بگويد اگر محتويات «گفتارهاي متقابل»-كه در ان زمان هنوز گم نشده بود- در چندين نقطه با محتواي ان اثر اصلي افلاتون برابر نميبود. به سخن ديگر، در گفتارهاي متقابل بيگمان مسائل اخلاقي و سياسي نيز به شيوه ديالكتيكي مورد بحث قرار گرفته بوده است.
ادامه دارد بدرود |